پژوهشی در زمینه آیةالاکمال(2)
پژوهشی در زمینه آیةالاکمال(2)
اکنون بحث در این است که این روز با اهمیت، چه روزی بوده است. جهاتی که اهمیتاین روز را میرساند، عبارت است از:
1- کلمه «الیوم» در ابتدای کلام قرار گرفته و این اهمیت آن را میرساند.
2- این روز، روز ناامیدی کافران است.
3- روزی است که ترس مسلمانان از ناحیه کافران برداشته شد.
4- روز اکمال دین و اتمام نعمت است.
5- روزی است که خداوند دین اسلام را برای مسلمانان پسندید.
در خصوص لفظ «الیوم» - همراه با الف و لام - چند مطلب بیان شدهاست:
1- معنای لغوی یوم - یعنی، روز - در نظر نیست، بلکه معنای کنایی آن مورد نظر میباشد; یعنی دوران که مدت زمانی بیشتر از یک روز میباشد; مثلا، میگویند: «دیروز جوان بودم، ولی امروز پیر شدهام.» در اینجا، مراد از دیروز و امروز یک روز معین نیست، بلکه دورانی در نظر گرفته شده است.
2- اگر الف و لام را عهد بدانیم و معنای لغوی یوم را درنظر بگیریم، در نتیجه، یکی از این دو معنا از آن مستفاد است:
الف - آن روز;
ب - امروز.
در مورد معنای اول، هرچند ممکن است کلمه «الیوم» در این معنا به کار گرفته شود، ولی این یک معنای مجازی و کنایی برای کلمه به حساب میآید و در به کارگیری معانی مجازی و کنایی، حتما باید در کلام شاهد و قرینهای باشد، وگرنه همان معنای حقیقی کلمه به ذهن میرسد. در آیه کریمه قرینه و شاهدی که دلیل بر اراده معنای مجازی باشد، وجود ندارد.
اما در مورد معنای دوم، اگر «آن روز» منظور باشد یعنی، یکی از روزهای گذشته تاریخ اسلام و زندگانی پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله از روز بعثت و ظهور اسلام تا رحلت آن بزرگوار منظور است. روزهای مهمی که احتمال داده شده کلمه «الیوم» به یکی از آنها اشاره داشته باشد از این قرار است:
1- روز ظهور اسلام و بعثت;
2- روز هجرت از مکه به مدینه;
3- روز تشکیل حکومت;
4- روز فتح مکه;
5- روز نزول و قرائت آیه برائت;
و اگر معنای «الیوم»، «امروز» باشد یعنی، روز نزول آیه. در مورد این روز دو احتمال بیشتر وجود ندارد:
1- روز عرفه در حجةالوداع که بیشتر عامه نقل کردهاند.
2- روز غدیر خم (روز هیجدهم ماه ذیالحجه) در حجةالوداع که علمای شیعه بر این قول اتفاق دارند.
برای تعیین این روز از میان احتمالات دو راه در پیش داریم:
1- بررسی شواهد تاریخی و روایات و شان نزولهایی که ذیل آیه شریفه نقل شده که این بررسی در فصل روایات انجام خواهد شد.
2- بررسی شواهد و قراینی که از متن خود آیه کریمه این روز را معین میکند.
در بررسی شواهد و قراین موجود در آیه، خصوصیاتی مورد توجه قرار میگیرد که آیه شریفه برای این روز ذکر کرده است تا معلوم شود که این خصوصیات با چه روزی قابل تطبیق میباشد. خصوصیاتی که آیه کریمه برای این روز بیان کرده عبارت است از:
1- سد روزنه امید کافران: از ظاهر آیه چنین استفاده میشود که کافران نسبتبه دین اسلام و از میان برداشتن آن امید و طمعی داشتند که خداوند میفرماید: در این روز، طمع و امید کافران به یاس و ناامیدی مبدل شد. بنابراین، باید دید آنچه که مایه طمع و امید کافران بوده چه چیزی بوده که با تغییر آن، این امید به ناامیدی مبدل گردیده است.
2- بیان حکم: پساز بیان طمع و امید کافران در دین اسلام، باید روشن شود که در این روز، چه حکمی از طرف خداوند نازل شد که موجب ناامیدی و یاس کافران گردید.
3- برداشته شدن زمینه ترس: ابتدا باید روشن شود که علت ترس مسلمانان از کافران چه بوده که خداوند میفرماید: با حکمی که امروز نازل شد و اتفاقی که به وقوع پیوست، زمینه ترس شما از کافران برداشته شد و در نتیجه دیگر از آنها نترسید، ولی با اینهمه، از من بترسید. که خود ترس از خداوند نکته مهمی در بر دارد.
4- اکمال دین: با توجه به این نکته که احکام دین اسلام در زمانی نزدیک به بیستسال به تدریج، نازل و برای مردم بیان میشد و هر روز حکم جدیدی بیان میگردید و این جریان تا روزهای آخر عمر پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله ادامه داشت و حتی پس از نزول این آیه، آیات و احکامی نازل شد، حال باید معلوم شود که در این روز چه حکمی از احکام دین نازل شده که خداوند میفرماید: من امروز دین شما را برایتان کامل کردم.
5- اتمام نعمت: با توجه به اینکه تمام مردم در همه لحظات غرق در نعمتهای الهی هستند، در این روز، خداوند چه نعمتی به مردم و مسلمانان عنایت کرده که میفرماید: امروز نعمتخودم را بر شما تمام کردم و نیز در این خصوص، اصل معنا و واقعیت نعمت چیست؟
6- رضایتالهی: درنهایت، چه حکمی به احکام دین در این روز اضافه شد که موجب رضایتخداوند نسبتبه دین اسلام گردید و آیا تا آن روز دین مرضی خداوند نبود؟
اکنون به بررسی موارد یادشده میپردازیم تا درپرتو آن، مصداق آن روز مهم و باعظمت روشن شود.
کافران و مشرکان از ابتدای ظهور اسلام به نوعی، امیدوار بودند که شریعت اسلام استوار و پابرجا نگردد و مصمم بودند که از همان ابتدا، این حرکت را در نطفه خفه کنند، ولی با پیشرفت این حرکت و استقرار دین اسلام در قلوب مؤمنان، کافران احساس خطر زیادتری کردند و به مقابله جدی پرداختند. ابتدا تلاش میکردند در اراده شخص پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله سستی ایجاد کنند، ولی تلاش آنها بیاثر ماند. راه دیگری را در پیش گرفتند و آن اذیت و آزار مسلمانان بود; سعی میکردند با اذیت و شکنجه مسلمانان مانع از پیشرفت دین اسلام شوند.
ولی هر چه کافران به این حیلهها و دسیسهها روی آوردند، نتوانستند مانع این حرکتشوند و سرانجام، دین اسلام به صورت یک حکومت و دین رسمی در مدینه منوره استقرار کامل یافت و پس از جنگهای فراوان، روزنههای امید کافران - یکی پس از دیگری - بسته شد و امیدها به ناامیدی گرایید. اما با اینهمه، هنوز تمامی امید کافران از دست رفته نبود، آنها امیدوار بودند که روزی پشتیبان اصلی این حرکت و سرپرست و رهبر این دین از میان برود. با توجه به اینکه آن حضرت فرزند پسری هم نداشتند، پیشبینی میکردند که این حرکت و دین الهی بدون سرپرست و نگهبان باقی بماند و این همان روزی بود که کافران انتظار آن را میکشیدند و به عنوان روزنه امید، به آن دل بسته بودند. آنان گمان میکردند حکومت اسلامی مانند دیگر حکومتها و سلطنتها با از دنیا رفتن رهبر آن، رو به زوال و سستی میرود و این فرصت مناسبی برای کافران خواهد بود.آیاتی از قرآن - ازجمله سوره مبارکه کوثر - به همین امید کافران اشاره میکند.
خداوند در ابتدای آیه میفرماید: «امروز کافران ناامید شدند.» حال سؤال این است که علت ناامیدی کافران در این روز چه بود؟
عدهای علتیاس کافران را بیان احکامی میدانند که در قسمتهای نخستین آیه بیان شده است. اما جای این سؤال وجود دارد که آیا بیان تعداد محدودی از محرمات که در قسمتهای قبلی آیه ذکر شده، چنان اهمیتی دارد که میتواند موجب یاس و ناامیدی کافران از دین اسلام گردد؟ بهخصوص اینکه بیان این موارد خصوصیتی برای این روز به شمار نمیآید; زیرا بیان همین امور در آیاتی که قبلا نازل شده بود، آمده است; مانند: آیات173 بقره، 145 انعام و 115 نحل که همگی پیش از آیات سوره مائده نازل شده است. آیا کافران با نزول احکامی مانند نماز، روزه، حج، جهاد و امثال آن، که اهمیتبیشتری دارند، از دین اسلام ناامید نشدند، ولی با بیان حرمت استفاده از گوشت مردار و مانند آن از دین اسلام ناامید شدند؟
گروهی از مفسران اجتماع مسلمانان در روز عرفه در حجةالوداع سال دهم هجری و کامل شدن مراسم حج و پاک شدن خانه خدا از مشرکان را علت ناامیدی کافران میدانند. اما در پاسخ به این عده باید گفت: ابتدا باید روشن شود که منظور از کافران کدام گروه از آنها میباشد. اگر مراد ناامیدی کافران قریش باشد، آنها روز فتح مکه در سال هشتم هجری ناامید شدند و این جریان دو سال پیش از حجةالوداع میباشد و با روز عرفه ارتباطی ندارد. و اگر کافران و مشرکان عرب منظور باشد، آنها نیز روز نزول آیه برائت، در سال نهم هجری، از دین اسلام ناامید شدند و این جریان نیز یکسال پیش از حجةالوداع بوده و با روز عرفه ارتباطی ندارد. در نهایت، اگر مراد تمامی کافران و مشرکان باشد - که شامل یهود، نصاری، مجوس و غیر آنها بشود - ظاهر اطلاق «الذین کفروا» همین شمول را میرساند، با توجه به اینکه در آن زمان، هنوز قدرت و شوکت اسلام به خارج از جزیرةالعرب نرسیده بود. در نتیجه، میتوان گفت: تمامی کافران هنوز از غلبه و سیطره بر مسلمانان یا محو دین ناامید نبودند.
پس چنین نتیجه میگیریم که روز عرفه جریان فوقالعادهای روی نداده که علتیاس و ناامیدی تمامی کافران شود و اگر تاریخ اسلام را تا روز عرفه مرور کنیم، میبینیم یکی از روزهایی که ممکن است روز ناامیدی کافران باشد، روز فتح مکه یا نزول آیه برائت است. اما اتفاق مهمی که در ماههای آخر عمر پربرکت پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله و در جریان حجةالوداع سال دهم هجری روی داد و روزنه امید و نقطه مرکزی آمال و آرزوهای کافران و مشرکان عالم را نسبتبه دین مقدس اسلام هدف گرفت و امیدها و آرزوهای چندین ساله آنها را به یاس و ناامیدی کشانید، ماجرای روز هیجدهم ماه ذیالحجه در غدیر خم - یعنی، نصب امیرالمؤمنین علیبن ابیطالبعلیهالسلام به جانشینی و خلافت پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله به امر الهی - بود که این حکم و رویداد تاریخی همان بود که روزنه آمال کافران را از میان برد. روزی را که انتظار میکشیدند آن حضرت از دنیا برود و دین اسلام و مسلمانان بدون سرپرستبمانند، برایشان پیشنیاورد; زیرا در این روز، سرپرستی و ولایت نوعی ائمه اطهارعلیهمالسلام به مردم عالم اعلان گردید و به کافران جهان اعلام شد که فکر روز رحلت پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله و دل بستن به آن روز را از سر خود بیرون کنند.
بهدنبال این، خداوند میفرماید: «پس دیگر از کافران نترسید.» با این حکم، موضوع ترس شما از کافران از میان برداشته شد، ولی در عین حال، از من بترسید.
1- فاء در «فلاتخشوهم» تفریع و نتیجهگیری از کلام قبل است; یعنی، بهواسطه این حکم، امروز کافران ناامید شدند و در نتیجه، زمینه و موضوع ترس شما از آنها نیز برداشته شد. پس دیگر از آنها نترسید، بلکه از من بترسید. (1) همچنین از فاء تفریع معلوم میشود که مسلمانان تا آن روز از کافران دلهره و ترس داشتند.
2- امر به نترسیدن از کافران و ترس از خداوند در این آیه، امری ارشادی و بیان واقعیتخارجی است، در مقابل امر مولوی که وظیفه و تکلیف به وجود میآورد; زیرا نترسیدن از کافران و ترس از خداوند همیشه لازم و واجب است، ولی در این مورد، اتفاقی روی داده که در خارج و واقعیت، زمینه ترس از کافران برداشته شده و موردی برای ترس نمانده است، مگر ترس از خداوند. (2)
3- نکته دیگری که در این قسمتباید بررسی شود، علت ترس مسلمانان از کافران است که چرامسلمانان ازکافرانمیترسیدند، همانگونه که اشاره شد، از فاء تفریع چنین نتیجهگیری میشود که تا آنروز، زمینه ترس مسلمانان از کافران موجود بوده است.
در ابتدا، توجه بهاین نکته اهمیت دارد که نقش سرنوشتساز شخصنبیاکرمصلی الله علیه وآله،رهبری ایشان و ابهت و آثار معنوی آن وجود پربرکت و هول و هراسی که خداوند از وجود ایشان در دل دشمنان نهاده بود، آثار غیر قابل انکاری در قدرت و قوت اسلام و مسلمانان گذارده بود و این نکتهای بود که هم مسلمانان به آن توجه داشتند و هم کافران.
در نتیجه، آنچه علت دلهره و ترس مسلمانانبودازدستدادن چنین رهبری مقتدر با آن همه آثار وجودی بود; زیرا در قرآن آمدهاست که «انک میت و انهم میتون.» و ترس مسلمانان از چنین روزی بود که نمیدانستند چه خواهد شد و کافران نیز انتظار همین روز را میکشیدند و به آن امید بسته بودند.
4- از بحثهای پیشین، این مطلب روشن شد که چرا و چگونه زمینه ترس مسلمانان از کافران برداشته شد. اما باید در نظر داشت که این کار عظیم روز هیجدهم ماه ذیالحجه سال دهم هجری، در حجةالوداع، در غدیر خم انجام گرفت که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه.»
در این روز، امیرالمؤمنین، علیابن ابیطالبعلیهالسلام، توسط پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمدبن عبداللهصلی الله علیه وآله، و به امر الهی، به خلافت و ولایتبرمسلمانان نصب شدند و این نور امیدی در دل مؤمنان تابانید، زمینه ترس را برداشت و امید کافران را ناامید کرد.
5- این ماجرا مربوط به غدیر بود کهزمینه ترس را برداشت و امید کافران را ناامید کرد، ولی بهدنبال آن، خداوند میفرماید: «واخشون.» با وجود آنکه زمینه ترس از کافران برداشته شده، اما زمینه ترس دیگری هنوز باقی است: از کافران نهراسید، از جانب آنها خطری نیست، ولی از من بترسید و راه اتفاق در پیش گیرید، از ولی امر تعیین شده اطاعت و حمایت کنید، از منافقان بترسید که نگذارند این مقام ولایت در محل خود قرار گیرد. نکته بسیار دقیق و ظریفی در این کلام نهفته است.
در این روز - عرفه یا غدیر - چه حکمی از احکام الهی یا فرایض دینی بر مسلمانان ابلاغ شد و چه روی داد مهم تاریخی بهوقوع پیوست که خداوند این روز را روز اکمال دین مینامد؟ تعدادی از مفسران عامه با توجه به قسمتهای قبلی آیه گفتهاند: علت اکمال دین در این روز بیان احکامی است که در ابتدای آیه ذکر شده; زیرا با نزول این آیه، بیان احکام کامل شد و حکمی دیگر باقی نماند که بعدا نازل شود و در این روز، باب تشریع احکام مسدود گردید و این اکمال دین است. (3)
در پاسخ به این نظریه، اولا، قبلا بیان شد که این قسمت از آیه در وسط آیه3 مائده از نظر معنا ارتباطی با قبل و بعد ندارد و کلامی مستقل یا معترضه میباشد.
ثانیا، در این نظریه گفته شد که روز عرفه یا روز نزول این آیه باب تشریع احکام مسدود گردید، در صورتیکه بیشتر اهل تحقیق بر این عقیدهاند که نزول احکام تا روزهای آخر عمر پیامبرصلی الله علیه وآله ادامه داشته است. طبری میگوید: در اینکه احکام در این روز کامل شده باشد اختلاف است، بلکه روزهای آخر عمر آن حضرت بیشتر وحی نازل میشد و آخرین آیاتی که نازل شد آیه کلاله و ربا میباشد که صحیح بخاری از عمر نقل میکند. (4)
با توجه به نزول تدریجی احکام و نزول مسائل مهمی مانند نماز، روزه، حج و جهاد، آیا ممکن است تحریم اموری مثل مردار و خون و گوشتخوک موجب اکمال دین گردد و علتیاس کافران باشد، در صورتیکه تحریم این موارد در آیاتی که نزولا مقدم بر این آیه بودهاند، بیان شده بوده است؟!
پینوشتها:
1- « و هو متفرع عن الیاس» محمودبن عبدالله آلوسی، همان، ج6، ص 60
2-« فالنهی ارشادی، لامولوی» سیدمحمد حسین طباطبائی، همان، ج 5، ص177
3-«اکملت لکم ما تحتاجون الیه فی تکلیفکم من تعلیم الحلال والحرام»(محمود زمخشری، همان، ج 1، ص 605); «عن ابن عباس والسدی: اکملت لکم حدودی و فرائضی و حلالی و حرامی» (محمودبن عبدالله آلوسی، همان، ج6، ص 61)
4 «-فاما الفرائض و الاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم لا ... ولا یدفع ذو علم ان الوحی لم ینقطع عن رسولالله صلی الله علیه وآله الی ان قبض بل کان الوحی قبل وفاته اکثر ما کان تتابعا... (فضلبن حسن طبرسی، همان، ج6، ص 52)
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}